یلدا و آوینا دخترهای مامان

دختر کوچولوی من

1393/8/15 2:43
نویسنده : مژگان
89 بازدید
اشتراک گذاری

امروز نوبت سونو داشتم . واسه دونستن جنسیتت ، دل تو دلم نبود  .  همیشه دلم می خواست یه دختر داشته باشم . تقریبا یه ساعتی منتظر بودیم تا نوبتمون بشه . روی تخت که دراز کشیدم  فقط منتظر بودم که بگه یه دختر خوشگل داری ؛ دکتر هم خیلی لفتش می داد . ضربان قلبم رو حس می کردم . وقتی گفت جنین دختر از خوشحالی ذوق مرگ شده بودم ، اشک توی چشام جمع شد و بغض داشتم . به بابات نگاهی کردم و خندیدیم . مامان شهلا هم خیلی خوشحال بود .

بعد از انجام سونو مامان شهلا می گفت که قبل از اینکه دکتر جنسیتت رو بگه خودش دیده . و ما تا الان براش دست گرفتیم .

یه روز قشنگ دیگه واسه من !!

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)